چشمام و آروم باز میکنم و خوابی رو که دیشب دیده بودم تو ذهنم مزهمزه میکنم.
خواب دیدم گوشیم پیدا شده. ولی برخلاف تصورم اصلا از پیدا شدنش خوشحال نشده بودم.
چرا خوشحال نشده بودم ؟؟؟
تو جام غلت میزنم و کمی فکر میکنم. بعد صادقانه به خودم معترف میشم که خوشحال نشده بودم . چون رویای داشتن یه گوشی جدید این روزها تمام فکرم و پر از لذت کرده. باید کمی این گوشی از من دور میشد تا پشت پردهی عادتی که ما رو به هم وصل کرده بود عطش خواستن یه گوشی جدید و میدیم و اگه این گوشی گم نشده بود من همچنان اون عادت رو به علاقه تفسیر میکردم و...
این موضوع رو به رابطهها هم میشه تعمیم داد.
بعضی رابطهها هم همین طورین روزای اول بعد از جدایی، مدام به دلتنگی و آرزوی محال برگشتش فکر میکنی. اما کمی که میگذره میبینی نه همچین چیز خاصی رو هم از دست ندادی. فقط بهش عادت کرده بودی و حالا چقدر خوبه که میتونی به یه فرد جدید و یا به یه عشق تازه فکر کنی. عشقی که بوی تحمل و عادت نده. چیزی که وقتی تو بطن رابطه بودی حتی به ذهنت هم نمیتونست خطور کنه. اینکه بتونی بدون اون آدم بمونی و یا حتی بتونی به یه آدم جدید فکر کنی.
نتیجه نوشت:
گاهی بد نیست تو رابطهها یه کم عقب بکشیم. عقب بکشیم تا بفهمیم این نیرویی که مارو به رابطه سنجاق کرده چه جنسیه!
شما میدونی رابطهت چه جنسیه؟؟؟؟
برچسب : نویسنده : raha1361 بازدید : 130